درباره دانش اندوزی:
میاسای ز آموختن یک زمان ز دانش میفکن دل اندر گمان
مبارزه با هوای نَفْس و شهوت رانی:
اگر بر خرد چیره گردد هوا نیابد ز چنگ هوا، کس رها
خردمند کآرد هوا را به زیر بود داستانش چو شیر دلیر
مبارزه با حرص و آز
بخور آن چه داری و بیشی مجوی که از آز کاهَد همی آبروی
راست گویی و پرهیز از دروغ
به گیتی به از راستی پیشه نیست ز کژّی تَبَر هیچ اندیشه نیست
چو با راستی باشی و مردمی نبینی به جز خوبی و خرّمی
تلاش و کوشش
به رنج اندر است ای خردمند گنج نیابد کسی گنج نابرده رنج
بی آزاری
به نزد کهان و به نزد مهان به آزار موری نیرزد جهان
نیکی و احسان
مکن بَد که بینی به فرجامْ بد ز بد گردد اندر جهان نامْ بد
نگر تا چه کاری، همان بِدْروی سخن هرچه گویی همان بشنوی
مگر کام یابی به دیگر سرای تو تا زنده ای سوی نیکی گرای
بردباری و پرهیز از غرور
سَرِ مردمی بردباری بود سبک سر همیشه به خواری بود